وبگاه روستای خانیک گناباد-استان خراسان رضوی

(در دست بهسازی)
وبگاه روستای خانیک گناباد-استان خراسان رضوی

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

توت میوه ای با خواص بسیار زیاد است که اغلب مردم صرفا به خاطر شیرین بودنش آنرا می خورند بدون اینکه بدانند چه خاصیت هایی دارد. تاریخ دقیق آغاز توت کاری در ایران معلوم نیست اما گفته می شود که خاستگاه توت کشور چین بوده و بعدها آنرا به اروپا برده اند. برای اینکه امسال برنامه جدی تری برای توت خوردن چه در کن و چه در خانیک بچینید,  به ذکر چند خاصیت آن که از منابع استخراج شده اند می پردازم:

درمان کننده کم خونی, کاهنده ترس و عصبانیت و اضطراب, پیشگیری کننده سرطان, سهل کننده جریان ادرار, درمان کننده فقر آهن, درمان کننده سرماخوردگی و آنفلوانزا, درمان کننده یبوست, افزایش دهنده طول عمر, پاک کننده کبد, تقویت کننده کلیه ها, تصفیه کننده خون, بهبود دهنده بینایی و شنوایی و...

صرف نظر از انواع مختلف توتی که در کتابها یا سایت ها با نامهای مختلف قید شده اند می خواهیم از توت های ده خودمان صحبت کنیم. انواع توت در خانیک عبارتند از: توت هراتی, توت غینی, توت بیدونه, توت نباتی, توت گربه, توت جویبار, بهترین زمان برای خوردن توت بین صبحانه و ناهار و بین ناهار و شام ذکر شده است که این موضوع ندانسته در خانیک رعایت می شود. حکیم ابونصر هروی در کتاب خود توصیه می کند که موقعی توت بخورند که شکم خالی باشد. ابوبکر مطهر جمالی یزدی در کتاب فرخ نامه، مدعی است که اگر بخواهند میوه توت سفید، سیاه شود، گودالی نزدیک ریشه ی درخت توت بکنند و دو غربال توت سیاه در بُن درخت انبار کنند تا سال دیگر توت سفید توت سیاه به بار آورد. همچنین اگر توت سفید در بُن درخت توت سیاه کنند، سپید گردد!از توت شرابی و شاهتوت هم در کتاب‌ها بسیار یاد شده و به‌ویژه از خواص آن برای آدمیان. در کنار توت خشک‌شده برخی هم توت نارسیده را خشک می‌کنند و مثل گرد غورۀ انگور و سماق، آن را برای ترشی غذا به کار می‌برند. در گذشته شیرۀ توت را هم مثل  شیرۀ انگور می‌گرفتند و از آن مربا و سکنجبین یا سرکنگبین درست می‌کردند.

هر سال تقریبا اول خرداد برابر است با اول توت ها در خانیک. قبل از خانیک توت های گناباد می رسید و محصلینی که آنجا درس می خواندند آخر هفته که می شد با خود توت به ده می آوردند. واقعا نوبر بود. بعضی ها آنقدر توتی بودند که می رفتند گناباد و آنجا توت می خوردند. قدیم ها زودتر از همه جا در ده ما، توت های سرپاتو می رسید. درخت های توت سرپاتو پیشرس بود، بچه ها با هم قرار می گذاشتند که به سرپاتو بروند و توت بخورند. به توت نارس در خانیک و البته خیلی روستاهای دیگر "توت کَکْ" می گویند. توت هایی که در سرشاخه ها قرار داشت بدلیل جذب نور بیشتر، زودتر از توت هایی که در پایین ترها بود می رسید اما دسترسی به آنها مشکل بود. وردی بود که بچه ها می خواندند: چُقُوکَکْ کَکْ کَکْ یَک توت آوْلوِ آوْلوِ آوْلوِ بَرِیُمْ بِنْدَزْ. معنی اش این بود: ای گنجشکک کوچولویی که اون بالاها هستی، یک توت رسیده رسیده برایم بیانداز. این فقط یک باور قدیمی بود که ما آنرا می گفتیم و واقعا پس از خواندن آن هیچ اتفاقی نمی افتاد اما گاهی پس از خوانده شدن این جمله دعایی، بر حسب اتفاق از درخت توتی به زمین می افتاد و طرف می پرید و آنرا برمی داشت و نگاه معناداری به رفقایش می کرد و آنرا می خورد. درختان توت سرپاتو متاسفانه سالهاست که از بین رفته اند و هیچ اثری از آنها باقی نمانده است. جای دیگری که درخت توت داشت و همه قرار می گذاشتند بروند آنجا توت بخورند، رَه پَی بود که بعدها به پَیون داروا تغییر نام یافت. درباره پَیون داروا چند روز قبل مطالبی نوشته شد.

 در حیاط خونه مرحوم سید محمد باقر جلالیان شهری مشهور به کَلباقا نیز درخت توت زودرسی بود که در مسیر گذر دانش آموزان ابتدایی قرار داشت. بچه ها هر روز صبح که به دبستان شهید فلاحی سردره می رفتند، به قول خودشان به این درخت پاتک می زدند. دیوار بام خونه کلباقا کوتاه بود و شاخه های توت تا روی بام و بالاتر از آن کشیده شده بودند. بچه ها می دانستند که کلباقا حال و روز خوشی ندارد که بخواهد علیه آنها اقدامی بکند. لذا به پشت بامش می رفتند و توت می خوردند. با این حال خیلی هم خیال بچه ها راحت نبود. یک فریاد کلباقا کافی بود تا همه از پشت بامش فرار کنند. این پاتک در راه بازگشت از دبستان نیز تکرار می شد و خلاصه اینکه بچه ها در فصل توت آرامشی برای کلباقا و همسرش نمی گذاشتند. یادم رفت بگویم که خونه کلباقا دیوار به دیوار خانه مرحوم کربلایی علی امینی بود.

 یکی دو هفته که از شروع توت ها می گذشت، درخت ها پر از توت رسیده می شدند و می بایست تکونده می شدند. درخت توتی که بار اول تکونده می شد غالبا توت های کم کیفیت و کم مزه و نیمرس داشت اما بار دوم که معمولا سه روز بعد تکونده می شد، توت کاملا رسیده و شیرینی داشت. شال توت که در کتاب ها می نویسند "چادرتوت" عبارت بود (که البته هنوز هم هست) از یک پارچه ضخیم که از به هم دوخته شدن چند پارچه یا کیسه در رنگ های یکسان یا معمولا متفاوت ساخته می شد. شال توتی که مشاهده می کنید شاید پنجاه تکه هم بیشتر باشد، هنرنمایی مادرم است که آنها را با صبر و حوصله به هم دوخته. خیلی هم رنگارنگ است. می توانست یکنواخت تر باشد اما هزینه می خواهد. البته این شال رنگارگ شبانه روز در ایام توت ها زیر درخت پهن است و جنبه محافظت دارد. خانواده ای که برای توت تکوندن می رفت الزاما می بایست پنج نفر می بود. چهار نفر سرشال گیر و یک نفر توت تکو. به کسی که از درخت بالا می رفت و  توت ها را می ریخت "توت تکو" گفته می شد. توت تکو اعتبار خانواده بود. خانه ای که توت تکونی نداشت، موقع تکوندن توت ها مکافات داشت و مجبور بود التماس این و آن را بکند. گاهی هم امیدش به رهگذرانی بود که از آنجا رد می شدند. یا قبول می کردند یا به بهانه های مختلف طفره می رفتند. البته خطراتی هم داشت. مواردی پیش آمده بود که طرف هنگام توت تکانی از بخت بدش و به دلیل وَتَلْخَویده شدن شاخ درخت از بالا به پایین سقوط کرده و یک جای بدن بخصوص مهره های کمرش دچار آسیب دیدگی جدی شده است.

 سرشالگیرها که چهار نفر بودند هر کدامشان یک سر شالتوت را می گرفتند و نگه می داشتند. زیاد پیش می آمد که سرشالگیرها تعدادشان کم باشد. برای این جور مواقع تکنیکی وجود داشت و آن این بود که دو چوب به قطر دسته بیل و به بلندی سه تا چهار متر را به دو طرف شالتوت می بستند. با این کار دو سرشالگیر هم کفایت می کرد یعنی اینکه این دو نفر هر کدامشان یک چوب را نگه می داشتند و لذا شالتوت کاملا باز و پهن باقی می ماند.

توت تکو به بالای درخت می رفت و از یک قسمت شروع به تکوندن توت ها می کرد. بین توت تکو و سرشالگیرها هماهنگی وجود دارد یعنی اینکه سرشالگیرها تابع توت تکو می باشند. اگر این دو با هم هماهنگ نباشند، توت هایی که به پایین می ریزند خارج از محدوده شال توت خواهند افتاد و لذا زیر دست و پا له خواهند شد. شاخی که در بالای بالا قرار دارد به آن "شاخ خُل" می گویند. از آنجا که توت های شاخ خُل معمولا در حوالی تنه درخت فرود می آیند لذا کمتر می توان آنها را با شالتوت گرفت.

 زرپوندی شاخک های کوچکی از شاخه ها هستند که معمولا توت زیادی در خود دارند. همینطور که توت ها از شاخه های درخت روی شال توت می ریزند، وزن شال رفته رفته بیشتر می شود و لذا هر چند دقیقه یکبار توت ها درون سطل ها یا ظرف هایی که با خود از ده آورده اند خالی می شود. بعد از اینکه همه شاخه های توت تکونده می شد توت تکو  بجای اینکه بگوید تمام شد می گفت:" برکت کِرده". این نوع بیان بخاطر احترام گذاشتن به توت بعنوان یکی از نعمات ارزشمند خداوند بود. بعد از تکونده شدن توت ها، شال توت به یک مکان صاف و سایه که معمولا زیر خود درخت بود برده می شد و همه کنار هم می نشستند و توت می خوردند. مثل الان نبود که حتما توت ها باید شسته شوند و خوردنش یکی یکی آن هم با هزار جور ملاحظات مختلف باشد.

ادامه دارد......

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۶
حسین نجفی خانیکی