وبگاه روستای خانیک گناباد-استان خراسان رضوی

(در دست بهسازی)
وبگاه روستای خانیک گناباد-استان خراسان رضوی

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

معرفی روستای خانیک گناباد

خانیک، دهی است از دهستان کاخک بخش جویمند حومه شهرستان گناباد، واقع در ۲۶ هزارگزی جنوب باختری شوسه فرعی گناباد به فردوس. این دهکده کوهستانی و هوایش گرم و سکنه اش ۱۰۷۱ تن است . مذهب اهالی شیعه و زبان آنها فارسی است. آب آنجا از قنات و محصول آنجا پنبه و تریاک و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است.

این تعریفی است که مرحوم علی اکبر دهخدا (متولد 1257-وفات 1334 شمسی) حدود 100سال پیش از خانیک گناباد در لغت نامه اش نوشته است که می توان گفت با آنچه که امروز می بینی خیلی فرق دارد.

خانیک گناباد یا همان خانیک خودمان، روستای کوهستانی، زیبا و خوش آب و هوایی است که در 32 کیلومتری جنوب گناباد قرار گرفته و به لحاظ تقسیمات شهری تابعه بخش کاخک گناباد است. برای اینکه به روستای ما بروی باید به اول گناباد یعنی ابتدای جاده فردوس-کاخک بروی. از اینجا تا خانیک 32 کیلومتر راه است. هم می توانی از جاده کاخک بروی هم از جاده فردوس که ما به آن جاده کلات می گوییم. از هر جاده که بروی مسیر حالت سربالایی ملایم و گاهی تند خود را دارد. حدودا یک کیلومتر بالاتر از گناباد به یک سه راهی می رسی. اینجا همان جایی است که گفتم می توانی از هر راهی که خواستی بروی و به خانیک ما برسی. اگر بخواهی به زیارت امامزاده سلطان محمدعابد(ع) که فرزند امام موسی کاظم علیه السلام و برادر تنی امام رضا(ع) می باشد بروی، باید وارد جاده کاخک شوی و بیست کیلومتر راه را که سربالایی ملایم است پشت سر بگذاری تا به کاخک برسی. اگر هم نخواستی همین جاده را مستقیم ادامه می دهی. فاصله اینجا تا خانیک از هر هردو مسیر تقریبا یکی است اما نمی دانم چه فلسفه ای است که همه دوست دارند از مسیر مستقیم یعنی همان جاده کلات به خانیک بروند. شاید بخاطر جاده کلات باشد که در مقایسه با جاده کاخک کمی متنوع تر است. شاید هم فکر می کنند اگر از مسیر کاخک بروند به قول خودمان الاف خواهند شد چون باید از بین کاخک بگذرند و خواهی ناخواهی توقف های ناخواسته ای خواهند داشت. شاید هم دلیلش اینها نباشد. این حسی بود که همه داشتند و دارند. قدیم ها که آقای کیانی راننده مینی بوس خانیک از گناباد با مسافران به سمت ده می رفت، نوعی حس مشترک بین همه بچه ها وجود داشت و همه شان دوست داشتند از جاده کلات برود. ما هم امروز از همین جاده کلات می رویم.

حدود 19 کیلومتر که از این سه راهی جلوتر می رویم به یک سه راهی می رسیم که از قدیم به آن می گویند سر راه کلات. مسیر مستقیم که از بین کوه ها می گذرد به فردوس و بشرویه و طبس می رود. در سمت چپ یک راه آسفالت شده وجود دارد. از اینجا طبق تابلوی نصب شده کنار جاده، یازده کیلومتر مانده تا امامزاده سلطان محمود جوانمرد (ع) خانیک. تا اینجا جاده تقریبا یکنواخت و بیابان مانند بود اما به بعد هرچه جلوتر می روی به تنوع و طبیعت سرسبزتری می رسی. تا خانیک راهی نمانده. برای رسیدن هم خیلی عجله نمی کنی. از سر جاده کلات به سمت کاخک حدود شش کیلومتر رانندگی می کنی تا می رسی به یک سه راهی که به سه راه کلات یا سر راه کلات مشهور است، مستقیمش می شود کاخک و دست راستش که طبیعت و کوه و درخت است به سمت دیسفان و خانیک ما منتهی می شود. اگر از مسیر گناباد-کاخک می آمدید به همین نقطه می رسیدید اما از آن طرف. تابلویی در کنار جاده می بینی که نوشته شده فاصله تا دیسفان پنج کیلومتر و تا خانیک 10 کیلومتر. غلط است چون از اینجا تا دیسفان حداکثر دو کیلومتر و تا خانیک ما هم حداکثر پنج کیلومتر است. قدیم ها در این نقطه یک آب انبار بود که حدود 20 پله به زیر زمین پایین می رفت و مسافران و رهگذران تشنه را سیراب می کرد. آن سالها مثل امروز نبود. سه یا چهار ماشین در روستا بود. اگر از آنها کسی جا می ماند می بایست تا این نقطه یعنی سر راه کلات می آمد و در آنجا منتظر ماشین های عبوری که خیلی هم دیر دیر می آمدند می ماند. بگذریم!

 تا اینجا تقریبا هرچه دیدی بیابان بود و این اواخر نیز زمین کشاورزی و تک و توکی هم درخت. اما به بعدش قشنگ تر می شود. چهار کیلومتر مانده تا برسیم خانیک، البته قبلش باید دیسفان را رد کنی. از سه راه که به سمت دیسفان حرکت می کنی درختان توتی را می بینی که تا ده ها متر جلوتر دردو طرف جاده ایستاده اند. منظره قشنگی است بخصوص در بهار که درخت ها سبزند و زمین های اطرافش هم سرسبزتر. مقابلت هم کوه است که کوه های خانیک اند و از دور دیده می شود که هنوز بعضی قسمت هایش برف دارد. در میان زمین ها زنان و مردان سالخورده ای را می بینی که به روش زندگی آباء و اجدادشان وفادار مانده اند و سرگرم کار و کشاورزی شان هستند. حس خوبی داری. این صحنه ها خیلی تو را راضی می کند. هر چه بالاتر می روی سربالایی تندتر می شود. از دور گنبد آبی رنگی دیده می شود که گنبد امام زاده سلطان احمد جوانمرد علیه السلام روستای دیسفان است. سلام می دهی و نگاهش می کنی و ردی می شوی.

کمی بالاتر به جایی می رسی که به آنجا می گویند "مون دسپو" که کتابی اش می شود "وسط دیسفان". از قدیم به ما گفته اند دسپو ما هم همین را یاد گرفته ایم. به مردمش هم می گوییم دسپونی. سربالایی تندتر می شود. دیسفان به خانیک جاده اش پر پیچ و خم و باریک اما پردرخت و زمین کشاورزی است. جاده در بین دو کوه قرار گرفته که فاصله دو کوه با هم نیز شاید پانصد متر هم نباشد. جلوتر که می روی به پیچی می رسی که به پیچ امامزاده مشهور است. از پشت آن پیچ امامزاده سلطان محمود جوانمرد علیه السلام از نوادگان امام موسی کاظم (ع) خانیک (برادر امامزاده دیسفان) ظاهر می شود. حس خودمانی تری نسبت به او داری و سلام گرم تری می دهی, اگر هم خیلی دلتنگش شده باشی، اشکت خود بخود می ریزد. این حس و حال می گوید که دلت اینجاست هرچند خودت دوری. از اینجا به بعد همه چیز از زمین گرفته تا درخت و کوه و... همه متعلق به خانیکی هاست. تا خانیک یک کیلومتر بیشتر نمانده یعنی همان جایی که بهشت مسافران شهرهای مجاور است و در ایام مختلف سال هر طور که شده خودشان را به آنجا می رسانند.

به سر گدار مهزود که می رسی برمی گردی و می ایستی و پشت سرت سرت را نگاه می کنی (شب ها بهتر دیده می شود).  آن دوردست ها کورسوسویی از نور می بینی که نسبت به جایگاهی که هستی خیلی در پایین قرار گرفته. آنجا همان شهر گناباد است که 35 دقیقه قبل آنجا بودی. اینجا نسبت به شهر گناباد در ارتفاع بالایی قرار گرفته و طبیعی است که آب و هوا و طبیعتش رویای شب و روز مسافران ناخوانده باشد. یادم رفت بگویم، خود گناباد شهر خشک، گرم و بی طبیعتی است که مردمش بناچار باید وقتی بخواهند آب و هوایی عوض کنند کجا بهتر از خانیک ما که می آیند و هرکجا و هر زمین و درختی را که بخواهند اختیار می کنند و کسی هم نیست به آنها چیزی بگوید. صبح تا شب (معمولا روزهای جمعه و سیزده بدرها) می آیند و در زیر سایه درختان و زمین های مردم جا پهن می کنند و وقتی هم که می روند آثار حضورشان در زمین و درخت و طبیعت خدا می ماند. 

ادامه دارد....

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۲۳:۴۰
حسین نجفی خانیکی

 

 

در باورهای اغلب مذاهب، قبرستان ترسناک ترین مکان به شمار می رود زیرا این اعتقاد وجود دارد که روح افراد مرده ممکن است به صورت شبح وحشتناک ظاهر شوند و به آنها آسیب برسانند. قرارگرفتن قبرستان در کوهپایه و حاشیه و یا رو به صحرا بودن آن (مثل روستای خانیک) نیز می تواند از جمله عوامل افزایش دهنده ترس و هراس مردم از این مکان باشد. در گذشته وقتی کسی ادعای شجاعت و نترس بودن می کرد، رفقا برای محک زدن ادعایش به او می گفتند اگر جرات داری ساعت 12 شب تا وسط قبرستان برو و فلان چیز را در آنجا قرار بده و برگرد. حرکت در تاریکی شب آن هم یکه و تنها، صدای باد و حرکت شاخ و برگ درختان، وجود حرکت ها و جنبیدن های دلهره آور اشیاء،....

 

پرواز ناگهانی یک پرنده از بین درختان سیاه، شنیده شدن فریادهای دسته جمعی سگ ها و شغال ها از نزدیک یا دور، داشتن پیش زمینه توام با ترس از قبرستان و اینکه در دل شب و در تاریکی مطلق ممکن است خطراتی در کمین فرد باشد، نوعی ترس و وحشت عمومی در بین مردم و بخصوص بچه های کم سن و سال و حتی جوانان روستا حاکم کرده بود و کمتر کسی پیدا می شد که دست به چنین اقدامی بزند.

 

 اگر این کار را می کرد، بعد از اینکه می آمد، همگی بصورت دسته جمعی که باز هم با ترس و دلهره همراه بود به آنجا می رفتند تا ببینند آیا واقعا او آن شی را به وسط قبرستان برده است یا نه. رفتن به مرده شورخانه که اتاقی بسیار تاریک بود و وحشت عمومی خاصی نسبت به آن وجود داشت، نهایت شجاعت و بی باکی فرد را نشان می داد. برخی از جوانان برای اینکه نشان دهند از این هم شجاع ترند به داخل این اتاقک رفته و در تابوت می خوابیدند که شاید یک یا دو نفر از بچه ها چنین شهامتی داشتند.

 

در این اتاقک به دلیل اینکه کمتر مورد استفاده قرار می گرفت، معمولا پرندگانی مثل گنجشک و از همه بیشتر سوسلنگ (Suseleng)یا همان دم جنبانک لانه کرده و تخم گذاری می کردند. اگر کسی ادعا می کرد که در این اتاقک یک لانه سوسلنگ یا پرنده دیگر وجود دارد و مکان دقیق و موقعیت آنرا می گفت، شجاعت او مثال زدنی بود. نگاه عمومی که نسبت به این اتاقک وجود داشت به گونه ای بود که حتی روزها وقتی دانش آموزها از مدرسه پایین که اکنون تعطیل و رها شده است بازمی گشتند، به نزدیکی آن که می رسیدند، دسته جمعی و با اضطراب خاصی که در همه وجود داشت از آنجا دوان دوان دور می شدند. اگر در این حین لنگ کفش دانش آموزی از پایش بیرون می آمد، بدون اینکه برای برداشتن آن برگردد، به فرار خود ادامه می داد و از آنجا دور می شد. دهها متر جلوتر همه می ایستادند تا بچه ها دوباره جمع شوند.

 

در گذشته غسالخانه روستا بسیار فعال بود و بوی مرگ همیشه از آن استشمام می شد. فقط دو یا سه مرد داخل می شدند که معمولا شهید کربلایی محمد رهبر کار شستشوی اموات را انجام می داد. بچه ها در این هنگام حق ورود نداشتند، یعنی اینکه می ترسیدند چون بزرگترها به آنها می گفتند اگر داخل بیایید، شب خواب بد می بینید و... همه اینها دست به دست هم می داد تا تصویری ترسناک از این اتاقک در ذهن بچه ها نقش بندد، اتاقکی که حتی خیلی ها داخلش را هم ندیده بودند. پدرها و پدربزرگ های ما که از کنار این پنداشت ها و گفته ها کاملا بی تفاوت رد می شدند، از کنار خود این پدیده های به اصطلاح ترس آور نیز بدون هیچ  واهمه ای در هر وقت از شب رد می شدند و به آب و زراعت خود می پرداختند.

 

با آمدن برق در سال 1363 و روشن شدن محیط روستا و بخصوص محدوده قبور بوسیله تیرچراغ برق ها و همچنین دفن شهدا یکی پس از دیگری در جوار قبور متوفیان، رفته رفته احساس ترس و دلهره از این مکان جای خود را به نوعی حس تقارب و نزدیکی داد. امروز به برکت حضور شهدا و درخشش گلزار این ابرمردان روستا و منتخبین الهی در شب، بودن در کنار مقابر بخصوص شب ها به یک پدیده عادی تبدیل شده است. در روزهای پایانی سال گذشته به همت جناب آقای حاج مهدی دانشمند دو تیر چراغ برق بزرگ برای تنویر و روشن کردن محیط بهشت صدرا در دو طرف آن برافراشته شد که با روشن شدن آن از اوایل غروب تا صبح، دیگر شب و روز با هم تفاوتی ندارند و بازماندگان هر وقت دلشان برای رفتگانشان تنگ می شود به ملاقات آنها می روند. این رفت و آمدها بویژه در شب که همه آنها از سنگر دیده بانی حجت الاسلام رضوانی رصد می شوند به حدی افزایش یافته که به اعتقاد ایشان نوعی مرده پرستی رواج یافته و آموزه های دینی نیز چنین رفتاری را شایسته نمی دانند.  

 بابت خرید و نصب دو تیر چراغ برق مبلغ 9 میلیون تومان و بابت خرید 12 پروژکتور (نورافکن) بعلاوه فعالیت های جانبی که وجود داشته است مبلغ 6 میلیون تومان هزینه شده که مجموع آنها 15 میلیون تومان می باشد. آقای حاج مهدی دانشمند انگیزه خود از این کار را "عشق به مادر" و  شادی ارواح همه خفتگان در خاک عنوان کرده اند. در حال حاضر برق مصرفی این پروژکتورها از کنتور بهشت صدرا تامین می شود و قرار شده ایشان مبلغ دو میلیون و هفتصد هزار تومان دیگر نیز بابت خرید یک دستگاه کنتور سه فاز پرداخت نمایند.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۲۱:۵۱
حسین نجفی خانیکی

باسلام و درود به همه همشهریان گرامی

از این پس می توانید مطالب مربوط به روستای خانیک گناباد را از طریق این رسانه پیگیری نمایید.....

با احترام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۵ ، ۲۲:۰۸
حسین نجفی خانیکی