وبگاه روستای خانیک گناباد-استان خراسان رضوی

(در دست بهسازی)
وبگاه روستای خانیک گناباد-استان خراسان رضوی

اگر باران به کوهستان ببارد    بلاها بر سر خانیک آرَد

چند سالی است رودخانه روستای خانیک آرام و بی خروش است و خشم و غضبش دامنگیر ساکنین روستا نشده. این سکوت و آرامش اما برخی را بر آن داشته تا طرح عمرانی در بستر رودخانه اجرا کنند، طرحی که به گفته یکی از متولیانش، سیصد و شصت ساعت کار مطالعاتی روی آن انجام شده!!؟؟ کسی هم نمی داند مطالعه گر که بوده و نتیجه مطالعاتش در کجا ثبت و تایید شده اما حاصل این مطالعه نسنجیده به احداث کانالی در بستر باریک رودخانه منجر شده که این موضوع نه تنها سیمای قدیمی و سنتی روستا را دگرگون کرده؛ بلکه صرف نظر از اشغال بیهوده بخش وسیعی از فضای موجود بعنوان به اصطلاح آبراه اما در واقع حیاط خلوت موش ها و مکان پرتاب زباله و.. ؛ سقوط خودروهای عبوری و عابران در آن، عملکرد ضعیف کانال در مواقع بحران های جدی ناشی از شرایط اقلیمی ناگهانی شبیه آنچه دیروز 26 اردیبهشت 1403در مشهد و درگز شاهدش بودیم، از جمله نقاط ضعفی است که متاسفانه در این مطالعه بزرگ مغفول واقع شده اند! آنچه واضح است این است که اجرای آن هرگز مطالبه عموم نبوده و فقط تعداد انگشت شماری از دست اندرکاران محلی این طرح را بدست گرفته و در سایه بی تفاوتی عامه مردم اجرا کرده اند. می توان گفت از آخرین مجاهدت هایی! که همان سالها صورت گرفته، دیگر فعالیتی روی این طرح انجام نشده و باید دید این پروژه نیمه کاره چه زمانی تکمیل و عملکردش در آینده به چه شکل خواهد بود.

رودخانه ای که زمانی آرامش خیال اهالی را فراهم می کرد و مردم و حیوانات اهلی و وسایل نقلیه فارغ از هر دغدغه در آن رفت و آمد داشتند، امروز وضع دیگری به خود گرفته و سواره و پیاده باید هنگام گذر از کناره های آن بویژه در ایام پرازدحام سال که بر حجم ترددهای خودرویی افزوده می شود، با سلام و صلوات از آن رد شوند و حواسشان را جمع کنند تا در آن سقوط نکنند هرچند که با همه این مراقبت ها، شواهدی از سقوط وسایل نقلیه و عابرین در آن برای همه وجود دارد. حال اگر دور گردون شرایطی را رقم بزند که استفاده از چارپایان و بارهایی که بر پشت آنها حمل می شود به یک ضرورت تبدیل شود، باید فکری هم به حال آنها کرد. شاید مهندس این کانال، مسقف کردن آنرا پیشنهاد دهد! مسیرهای تردد خودرو که در طرفین کانال کشیده شده اند ضمن اینکه عرض استانداردی ندارند (مسیر پایین به بالا)، فاقد هرگونه حفاظ یا علائم هشداردهنده (برای خودرو یا عابرین) بوده و در تعریض مسیرها نیز حقوق مالکین کنار راه بصورت یکسان رعایت نگردیده است. در مواردی، حریم راه به نفع مالک/مجری تعریض نگردیده و در مواردی نیز حقوق برخی مالکین نادیده گرفته شده است. نتیجه کار چیزی است که همه می بینند،  به قول آن ضرب المثل معروف "تو خود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل".

گفته می شود کانال تا به اینجا هزینه زیادی برده و بودجه مصرفی و کمک اهالی هم نتوانسته این طرح ناتمام را به یک سرانجام معقولی برساند. سوال اما اینجاست که با وجود طرح ها و برنامه های متنوع آبی و ارضی و ... که امکان عملیاتی کردن آنها در روستا بوده و از قضا منشاء خیر هم می توانند باشند و خواسته عموم هم بر اجرای آنهاست، چرا باید چنین طرحی آن هم در بستر یک رودخانه که گذشته پرتلاطمی دارد، اجرا شود. اگر یادتان باشد، چند سالی بود که دو تابلو در مجاور دو تلوی بالا و پایین نصب شده بود که مردم را از تخلیه نخاله در بستر رودخانه منع می کردند. باید از متولیان سوال شود چطور شد پیام این تابلوها نادیده گرفته شد و ناگهان این همه مصالح در بستر رودخانه انباشته شد. اتفاقی که افتاده این است که از عمق رودخانه کاسته شده و جریان سیلاب در سطح بالاتری حرکت خواهد کرد و بنابراین احتمال آسیب دیدن منازل مجاور رودخانه بیش از پیش خواهد بود.

 دیروز با گوش خود از گذشتگان شنیدیم و امروز با چشم خود دیده و می بینیم که یک باران دامنه دار در آن بالاها چطور می تواند ناگهان همچون اژدهایی خشمگین از راه رسیده و هر آنچه سر راهش هست و نیست را تخریب کرده یا با خود ببرد و موازنه های ما را بر هم بزند بدون اینکه کوچکترین کاری از ما ساخته باشد، به قول آیه شریفه قرآن: وَأَنتُم حِینَئِذ تَنظُرُونَ.  آنچه اجرا شده حاصل تخیلات و مفروضات ذهنی است که البته به ظاهر جالب و جلوه گر است اما بحران زیبایی نمی شناسد. اجرای ایده هایی از این دست و در چنین مکان ناآرامی که تجلی صور خیال یک مهندسه است، تنها روی کاغذ و دفتر مفهوم پیدا می کند و در عمل حرفی برای گفتن ندارد. هم آنها که به اجرای طرح رضایت داده اند نیز اگر جانب تعصب را کنار گذاشته و حقیقت مدارانه در خلوتگاه خود اندیشه کنند و آنچه کرده اند را با آنچه در آینده اتفاق خواهدافتاد، بسنجند، خواهند دانست که چه کرده اند و چه ضعف بنیادینی در کارشان وجود دارد .مراجعه به آراء مردم و نظرسنجی عمومی اهالی نیز اثبات خواهد کرد که اکثریت قریب به اتفاق آنها، این طرح را بی حاصل دانسته و با انتظارات آنها مغایرت دارد

همه مادران و پدران از خروش سهمگین این رودخانه در گذشته داستانهایی برای ما گفته اند و ما نیز صداقت گفتار آنها را به چشم دیده ایم. اگر از یک منظر تحلیلی و البته تحقیقی به این موضوع نگاه کنیم، حوادث غیرمترقبه ناشی از بارندگی شدید بطور متوسط هر چهارده سال یک بار روستای ما را تحت تاثیر قرار داده است. بجز سیل هایی که قبل ترها در روستا اتفاق افتاده است، سیل مشهور سال 1348، سیل سال 1360، سیل سال 1372 و سیل اخیر سال 1389که مستندساز آن از آن به عنوان سیل خانمانسوز یاد کرده است، همگی از مصادیق خشونت ناگهانی طبیعت هستند که در همه آنها از کسی کاری ساخته نبوده است. روی لینک زیر کلیک کنید تا عظمت سیل و درماندگی مردم را ببینید. توجه داشته باشید که حاج احمد با مشاهده سیل به منزل رفته و دوربین را آورده و این یعنی اینکه مدتی از سیل گذشته و شدت آن کاهش پیدا کرده است اما با این حال خودتان قضاوت کنید که کانال جدید احداث شده چطور می تواند این سیل مهیب را از خود عبور دهد؟

https://www.aparat.com/v/r190q3p

با نگاهی به این بازه های زمانی وقوع سیل که در بالا ذکر گردید، نمی توان احتمال حادث شدن سیل مشابه در آینده را نادیده گرفت. تفاوت سیل آینده با سیل گذشته در این است که در گذشته بدلیل بازبودن بستر رودخانه، سیلاب راه خود را پیدا کرده و تا پایین دست ها پیش رفته و خسارات کمتری برجای می گذاشت. وقوع سیلاب پرحجم و عظیم الجثه ای نظیر آنچه که در مستند حاج احمد به تصویر کشیده شد، می تواند در شرایط کنونی که موانعی بر سر راهش قرار داده اند، خانمانسوزتر از قبل باشد بخصوص اینکه دیوارهای سیمانی بسیار مستحکم و قطوری که حدود 40 سال قبل توسط جهاد سازندگی در دو طرف رودخانه کشیده شده بود (تلوی بالا تا تلوی پایین) و نقش بسیار حیاتی در محافظت از منازل و مجاور رودخانه داشتند، به برکت اجرای این طرح، مدفون گردیده و اکنون دیوارهای خانه های مردم که بعضا هنوز گلی هستند قرار است از منازل در مقابل سیلاب متلاطم و خشمگین محافظت کنند، آب در پشت حیات و مطبخ و اتاق های مردم در حرکت است و ضریب ایمنی منازل در مواقع بحران تقریبا به صفر رسیده است.

وقوع یک تراژدی

در ده باران به شدت در حال باریدن است. شرشر ناودان ها خارج از حد طبیعی است و در کوچه ها آب زیادی راه افتاده. مردم خدا را شکر می کنند. رعد و برق کوه های بالا را فراگرفته. کسی نمی داند آنجا چه خبر است. کمیته یا ستاد بحرانی هم در کار نیست. اهالی از همه چیز بی خبرند. مثل همیشه خیلی زود آفتاب می شود. به زعم مردم باران بند آمده و دوباره رفت و شد را از سر می گیرند. همه چیز عادی است. نمی دانند در اثر بارانی که بر کوهها و صخره ها باریده، آب از کوه ها و تگوها سرازیر شده و به سمت رودخانه در حال پیشروی است و قرار است دست به دست هم دهند تا سیلابی شکل بگیرد. هرچه آب در رودخانه جلوتر می رود، شاخه های بیشتری از  قاچ ها و تنگه ها به آن می پیوندد. رفته رفته بر قدرت و سرعت آن افزوده می شود. اکنون سیلی نیرومند به سمت ده در حال حرکت است. هرچه گل و لای و سنگ و شاخ و تنه درخت بر سر راهش هست، با خود همراه کرده. این موضوع قدرت تخریب سیل را چند برابر می کند. سیل عظیم در حال نزدیک شدن به ده است، کسی اطلاعی از ماجرا ندارد. در این بی خبری ها، اما در آن بالاها خبرهایی است. الله اکبر! این صداها دیگر چیست؟ در چشم به هم زدنی ناگهان سر و کله هیولایی ظاهر می شود. بدون هیچ ملاحظه، تلوی بالای ده را از جا کنده و پیشروی می کند. پل سیمانی ماشین رو که پایین تر از تلو است مانع حرکت آن می شود. دهانه این پل در همان ابتدا با سنگ و گل مسدود شده و سیلاب خشمگین راهی بجز حرکت از روی پل ندارد. به برکت این پل، مسیل و سر استخر با یکدیگر همسطح شده اند. بخشی از این هیولا پنجه ای در سر استخر می افکند و راه کوچه پیون داروا را در پیش گرفته و کار خود را می کند!!

در ادامه، کانال مهندسی در طرفه العینی می شود قبرستانی از سنگ و چال و لوت و در ثانیه های اول کانال تا خرخره از هرآنچه که هست پر می شود. هیولا مجبور می شود راهش را در خارج کانال پیدا کند. سیلات تن کثیف و سنگین خود را روی سنگفرش های ظریف اطراف می اندازد. در چشم به هم زدنی همه چیز محو می شوند، گویا هرگز نبوده اند. همه چیز از دست رفته و سرمایه مردم تباه شده!

پل فلزی روبروی نانوایی را آب از جا کنده و با خود می برد. پل فلزی کوچه حمام هم سرنوشت مشابهی داشته. با رسیدن سیلاب به دهانه تنگ و باریک تلوی پایین ده (ورودی قبرستان) که معماری نوین امروزی آنرا به پارکینگ خودرو تبدیل کرده است! پل های فلزی و اجسام و خودروهای احتمالی آب آورده در دهانه پل گیر می کنند. گل و لای و سنگ و...به محکم تر شدن این دهانه مسقف کمک زیادی می کنند. دهانه مسدود شده و سیل راهی بجز پس زدن و خرابکاری در منازل مجاور راه و سپس پیش رفتن در هر مسیری که مقابلش باشد، ندارد. آب که از سر (پل) گذشت، چه این طرف چه آن طرف، فرقی برایش نمی کند،اما اینجا فقط خداست که می تواند خرابکاری های مخلوقاتش را تدبیر کند. هرچه اراده او باشد. در سمت راست پل، قبور مسلمین و مزار شهدا واقع شده. یا غیاث المستغیثین. تو فریادرس ما باش ای خدا. جلوتر هم زمین های کشاورزی قرار گرفته که تا پایین تر از مزار (امامزاده) کشیده شده اند. خدایا به درگذشتگان و مزارع ما رحم کن!

إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ

خداوند سرنوشت هیچ ملتی راتغییر نمی‌دهد مگر اینکه آنان خود سرنوشتشان را تغییر دهند.

تصور این وضعیت دور از ذهن نیست فقط کافیست فرض کنیم سیل مهیب و پرقدرت سال 1389 با آن حجم و توان و دامنه قرار است در بالای ده وارد این کانال و در پایین ده از آن خارج شود. اصلا آیا سیلاب عظیم این کانال را در حد جثه اش خواهد دید که وارد آن شود؟ یا اینکه کانال در همان ابتدا مثل طوطی بازرگان به خود خواهد لرزید و خواهد گفت:

که جایی که سیل است من کیستم    در این حد همانا که من نیستم

چو خود را به چشم حقارت بدید            به ناگه هیولا بساطش بچید

آنچه در بالا خواندید، یک برداشت آزاد از اجرای طرح کانالیزه کردن مسیل رودخانه خانیک است.

 

آنچه در بالا خواندید، یک برداشت آزاد از اجرای طرح کانالیزه کردن مسیل رودخانه خانیک است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۴۹
حسین نجفی خانیکی

بسم رب الشهداء

همزمان با ایام محرم و عزاداری سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) و یاران باوفای ایشان، مطابق تفاهم بعمل آمده، یادواره هشتم برای نخستین بار در محل امامزاده سلطان محمود(ع) روستا در روز جمعه مورخه 1403/4/22(ششم محرم ) از ساعت 16:00تا ساعت 19 بمدت 3 ساعت برگزار خواهد شد.

این یادواره با محوریت سردار شهید غلامرضا آبگون صدف در حال برنامه ریزی است و انتظار می رود با توجه به متفاوت بودن آن با سایر یادواره هایی که تاکنون برگزار شده است، تاثیر و اثرگذاری آن نیز بر مخاطبین بهتر و بیشتر باشد چرا که رویکرد پیاده روی از گلزار شهدای خانیک تا امامزاده روستا در آن پیش بینی گردیده است. در یادواره هشتم قرار است برنامه های متنوع فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و... دنبال گردد.

سردار شهید غلامرضا آبگون صدف، با عضویت پاسدار رسمی در ابتدای جنگ تحمیلی بارها در جبهه های نبرد در مناطق جنگی مختلف حضور داشته و در 22 اسفند سال 1363 در عملیات بدر که در جزیره مجنون انجام شد، به همراه یک رزمنده دیگر از خانیک بنام ولی الله خراسگر خانیکی شرکت کرده و هر دو جاویدالاثر می شوند. بقایای پیکر مطهر غلامرضا در سال 1380 در جزیره مجنون تفحص و روز چهارم تیرماه 1380 بصورت باشکوه در گناباد، کاخک و روستای خانیک تشییع گردید. گفتنی است زندگینامه این سردار مخلص اسلام به مدت 35 دقیقه تدوین و به عنوان یکی از برنامه ها در روز موعود در امامزاده به نمایش عموم گذاشته خواهد شد.  به روان مطهر همه شهیدان از صدر اسلام تاکنون درود می فرستیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۴۱
حسین نجفی خانیکی

چند سالی است کوچه های روستای خانیک از شکل سنتی درآمده و سیمای دیگری به خود گرفته اند. اگرچه سنگفرش کردن کف و سطح کوچه ها به همت شورا و دهیار محترم خاک و خل معابر را جمع کرده، اما به دلیل اجرای ناقص یا رهاکردن کار در برخی موارد به هر دلیل، در مواردی منجر به معضلاتی برای روستا و روستانشینان شده است. آیا شورا یا دهیار تاکنون چرخی در کوچه های ده زده اند تا ببینند وضعیت سنگفرش کوچه ها چگونه است و تا چه میزان اجرای این طرح آسودگی خیال اهالی را به دنبال داشته است.

وضعیت سنگفرش بالا با پایین مثل هم نیست و به همه کوچه ها و معابر خانیک بطور یکسان پرداخته نشده است. برخلاف بالا، بعضی از کوچه های پایین مثل کوچه حمام (از پای چنار پایین ده تا سرگدار حمام)، کوچه سردار شهید غلامرضا آبگون صدف، کوچه های منتهی به تگ پی سرا و...وضعیت مطلوبی ندارند بطوریکه هنگام بارندگی شدید هرچه سنگ و چال و گل و لای و آشغال رهاشده در سطح کوچه ها باشد، جریان تند آب باران آنها را جمع و با خود به پایین می آورد. کار دیگری که این سیلاب انجام می دهد این است که کوچه های سنگفرش نشده را تخریب و کال و کلندهایی ایجاد می کند که ضمن برهم زدن شکل ظاهری کوچه ها، بعدها تردد مردم را نیز دچار مشکل می کند. سنگ و چال ها و شن ماسه های آب آورده در نهایت کمی پایین تر روی بخش های سنگفرش شده توقف می کنند که این انباشت باعث کاهش عمر آنها نیز می گردد.

یکی از بانوان روستا به نقل از یک مسئول روستا می گفت: حدود یک سال و نیم قبل در جلسه عمومی در حضور همه قول داد که وضعیت نابسامان کوچه شهید آبگون صدف در اسرع وقت ساماندهی خواهد شد اما هیچ کاری انجام نشده است. این وضعیت فقط مختص این کوچه نیست. کوچه حمام از سر کمر تا پای چنار نیز هنگام بارندگی شدید، وضعیت بحرانی تری دارد. تصاویری که توسط همشهریان گرفته شده و ارسال گردیده است به خوبی موید این موضوع هستند. 

در تصویر مشاهده می شود که کنار چنار و جوی آبی که از زیر راه عموم می گذرد، به محلی برای انباشت شن و ماسه و سنگ و چال تبدیل شده است.  شن و ماسه آب آورده به سه شکل باعث خرابکاری می شوند.

اول اینکه وارد جوی آب شده و باعث مسدود شدن معبر آب عموم گردد، از طرف دیگر نیز می تواند با قرار گرفتن در جلوی مسیر سیلاب باران، جهت حرکت آب را تغییر داده و آب را وارد کوچه مجاور کند که این وضعیت بخصوص در ایام زمستان که ساکنین روستا عمدتا در شهرها بسر می برند، همواره بصورت یک دغدغه مهم و پرمخاطره مطرح بوده و برغم اینکه موضوع بارها به اطلاع مسئولین مربوطه رسیده است اما همچنان اقدامی صورت نگرفته است.

حالت سوم اینکه شن و ماسه آب آورده به مسیر خود ادامه دهند. مسیری که از پای چنار تا ته رود سنگفرش شده و بنابراین این سنگ و چالها در جایی روی همین سنگفرش ها توقف کرده و صحنه ای خلق شود که بارها شاهد آن بوده ایم.   

  سوال اینجاست که اکنون مدیریت امور روستا به عهده چه کسی است؟ دهیاری، شورا یا هردو؟ و اینکه چه کسی قرار است به درد دل مردمی که بارش باران آرامش آنها را سلب کرده است توجه کند. مگر قرار نیست سنگفرش زیبایی و آرامش را برای مردم به همراه داشته باشد؟ آیا در تصاویر فوق چنین چیزی وجود دارد؟

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۱:۵۵
حسین نجفی خانیکی

توت میوه ای با خواص بسیار زیاد است که اغلب مردم صرفا به خاطر شیرین بودنش آنرا می خورند بدون اینکه بدانند چه خاصیت هایی دارد. تاریخ دقیق آغاز توت کاری در ایران معلوم نیست اما گفته می شود که خاستگاه توت کشور چین بوده و بعدها آنرا به اروپا برده اند. برای اینکه امسال برنامه جدی تری برای توت خوردن چه در کن و چه در خانیک بچینید,  به ذکر چند خاصیت آن که از منابع استخراج شده اند می پردازم:

درمان کننده کم خونی, کاهنده ترس و عصبانیت و اضطراب, پیشگیری کننده سرطان, سهل کننده جریان ادرار, درمان کننده فقر آهن, درمان کننده سرماخوردگی و آنفلوانزا, درمان کننده یبوست, افزایش دهنده طول عمر, پاک کننده کبد, تقویت کننده کلیه ها, تصفیه کننده خون, بهبود دهنده بینایی و شنوایی و...

صرف نظر از انواع مختلف توتی که در کتابها یا سایت ها با نامهای مختلف قید شده اند می خواهیم از توت های ده خودمان صحبت کنیم. انواع توت در خانیک عبارتند از: توت هراتی, توت غینی, توت بیدونه, توت نباتی, توت گربه, توت جویبار, بهترین زمان برای خوردن توت بین صبحانه و ناهار و بین ناهار و شام ذکر شده است که این موضوع ندانسته در خانیک رعایت می شود. حکیم ابونصر هروی در کتاب خود توصیه می کند که موقعی توت بخورند که شکم خالی باشد. ابوبکر مطهر جمالی یزدی در کتاب فرخ نامه، مدعی است که اگر بخواهند میوه توت سفید، سیاه شود، گودالی نزدیک ریشه ی درخت توت بکنند و دو غربال توت سیاه در بُن درخت انبار کنند تا سال دیگر توت سفید توت سیاه به بار آورد. همچنین اگر توت سفید در بُن درخت توت سیاه کنند، سپید گردد!از توت شرابی و شاهتوت هم در کتاب‌ها بسیار یاد شده و به‌ویژه از خواص آن برای آدمیان. در کنار توت خشک‌شده برخی هم توت نارسیده را خشک می‌کنند و مثل گرد غورۀ انگور و سماق، آن را برای ترشی غذا به کار می‌برند. در گذشته شیرۀ توت را هم مثل  شیرۀ انگور می‌گرفتند و از آن مربا و سکنجبین یا سرکنگبین درست می‌کردند.

هر سال تقریبا اول خرداد برابر است با اول توت ها در خانیک. قبل از خانیک توت های گناباد می رسید و محصلینی که آنجا درس می خواندند آخر هفته که می شد با خود توت به ده می آوردند. واقعا نوبر بود. بعضی ها آنقدر توتی بودند که می رفتند گناباد و آنجا توت می خوردند. قدیم ها زودتر از همه جا در ده ما، توت های سرپاتو می رسید. درخت های توت سرپاتو پیشرس بود، بچه ها با هم قرار می گذاشتند که به سرپاتو بروند و توت بخورند. به توت نارس در خانیک و البته خیلی روستاهای دیگر "توت کَکْ" می گویند. توت هایی که در سرشاخه ها قرار داشت بدلیل جذب نور بیشتر، زودتر از توت هایی که در پایین ترها بود می رسید اما دسترسی به آنها مشکل بود. وردی بود که بچه ها می خواندند: چُقُوکَکْ کَکْ کَکْ یَک توت آوْلوِ آوْلوِ آوْلوِ بَرِیُمْ بِنْدَزْ. معنی اش این بود: ای گنجشکک کوچولویی که اون بالاها هستی، یک توت رسیده رسیده برایم بیانداز. این فقط یک باور قدیمی بود که ما آنرا می گفتیم و واقعا پس از خواندن آن هیچ اتفاقی نمی افتاد اما گاهی پس از خوانده شدن این جمله دعایی، بر حسب اتفاق از درخت توتی به زمین می افتاد و طرف می پرید و آنرا برمی داشت و نگاه معناداری به رفقایش می کرد و آنرا می خورد. درختان توت سرپاتو متاسفانه سالهاست که از بین رفته اند و هیچ اثری از آنها باقی نمانده است. جای دیگری که درخت توت داشت و همه قرار می گذاشتند بروند آنجا توت بخورند، رَه پَی بود که بعدها به پَیون داروا تغییر نام یافت. درباره پَیون داروا چند روز قبل مطالبی نوشته شد.

 در حیاط خونه مرحوم سید محمد باقر جلالیان شهری مشهور به کَلباقا نیز درخت توت زودرسی بود که در مسیر گذر دانش آموزان ابتدایی قرار داشت. بچه ها هر روز صبح که به دبستان شهید فلاحی سردره می رفتند، به قول خودشان به این درخت پاتک می زدند. دیوار بام خونه کلباقا کوتاه بود و شاخه های توت تا روی بام و بالاتر از آن کشیده شده بودند. بچه ها می دانستند که کلباقا حال و روز خوشی ندارد که بخواهد علیه آنها اقدامی بکند. لذا به پشت بامش می رفتند و توت می خوردند. با این حال خیلی هم خیال بچه ها راحت نبود. یک فریاد کلباقا کافی بود تا همه از پشت بامش فرار کنند. این پاتک در راه بازگشت از دبستان نیز تکرار می شد و خلاصه اینکه بچه ها در فصل توت آرامشی برای کلباقا و همسرش نمی گذاشتند. یادم رفت بگویم که خونه کلباقا دیوار به دیوار خانه مرحوم کربلایی علی امینی بود.

 یکی دو هفته که از شروع توت ها می گذشت، درخت ها پر از توت رسیده می شدند و می بایست تکونده می شدند. درخت توتی که بار اول تکونده می شد غالبا توت های کم کیفیت و کم مزه و نیمرس داشت اما بار دوم که معمولا سه روز بعد تکونده می شد، توت کاملا رسیده و شیرینی داشت. شال توت که در کتاب ها می نویسند "چادرتوت" عبارت بود (که البته هنوز هم هست) از یک پارچه ضخیم که از به هم دوخته شدن چند پارچه یا کیسه در رنگ های یکسان یا معمولا متفاوت ساخته می شد. شال توتی که مشاهده می کنید شاید پنجاه تکه هم بیشتر باشد، هنرنمایی مادرم است که آنها را با صبر و حوصله به هم دوخته. خیلی هم رنگارنگ است. می توانست یکنواخت تر باشد اما هزینه می خواهد. البته این شال رنگارگ شبانه روز در ایام توت ها زیر درخت پهن است و جنبه محافظت دارد. خانواده ای که برای توت تکوندن می رفت الزاما می بایست پنج نفر می بود. چهار نفر سرشال گیر و یک نفر توت تکو. به کسی که از درخت بالا می رفت و  توت ها را می ریخت "توت تکو" گفته می شد. توت تکو اعتبار خانواده بود. خانه ای که توت تکونی نداشت، موقع تکوندن توت ها مکافات داشت و مجبور بود التماس این و آن را بکند. گاهی هم امیدش به رهگذرانی بود که از آنجا رد می شدند. یا قبول می کردند یا به بهانه های مختلف طفره می رفتند. البته خطراتی هم داشت. مواردی پیش آمده بود که طرف هنگام توت تکانی از بخت بدش و به دلیل وَتَلْخَویده شدن شاخ درخت از بالا به پایین سقوط کرده و یک جای بدن بخصوص مهره های کمرش دچار آسیب دیدگی جدی شده است.

 سرشالگیرها که چهار نفر بودند هر کدامشان یک سر شالتوت را می گرفتند و نگه می داشتند. زیاد پیش می آمد که سرشالگیرها تعدادشان کم باشد. برای این جور مواقع تکنیکی وجود داشت و آن این بود که دو چوب به قطر دسته بیل و به بلندی سه تا چهار متر را به دو طرف شالتوت می بستند. با این کار دو سرشالگیر هم کفایت می کرد یعنی اینکه این دو نفر هر کدامشان یک چوب را نگه می داشتند و لذا شالتوت کاملا باز و پهن باقی می ماند.

توت تکو به بالای درخت می رفت و از یک قسمت شروع به تکوندن توت ها می کرد. بین توت تکو و سرشالگیرها هماهنگی وجود دارد یعنی اینکه سرشالگیرها تابع توت تکو می باشند. اگر این دو با هم هماهنگ نباشند، توت هایی که به پایین می ریزند خارج از محدوده شال توت خواهند افتاد و لذا زیر دست و پا له خواهند شد. شاخی که در بالای بالا قرار دارد به آن "شاخ خُل" می گویند. از آنجا که توت های شاخ خُل معمولا در حوالی تنه درخت فرود می آیند لذا کمتر می توان آنها را با شالتوت گرفت.

 زرپوندی شاخک های کوچکی از شاخه ها هستند که معمولا توت زیادی در خود دارند. همینطور که توت ها از شاخه های درخت روی شال توت می ریزند، وزن شال رفته رفته بیشتر می شود و لذا هر چند دقیقه یکبار توت ها درون سطل ها یا ظرف هایی که با خود از ده آورده اند خالی می شود. بعد از اینکه همه شاخه های توت تکونده می شد توت تکو  بجای اینکه بگوید تمام شد می گفت:" برکت کِرده". این نوع بیان بخاطر احترام گذاشتن به توت بعنوان یکی از نعمات ارزشمند خداوند بود. بعد از تکونده شدن توت ها، شال توت به یک مکان صاف و سایه که معمولا زیر خود درخت بود برده می شد و همه کنار هم می نشستند و توت می خوردند. مثل الان نبود که حتما توت ها باید شسته شوند و خوردنش یکی یکی آن هم با هزار جور ملاحظات مختلف باشد.

ادامه دارد......

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۶
حسین نجفی خانیکی