در باورهای اغلب مذاهب، قبرستان ترسناک ترین مکان به شمار می رود زیرا این اعتقاد وجود دارد که روح افراد مرده ممکن است به صورت شبح وحشتناک ظاهر شوند و به آنها آسیب برسانند. قرارگرفتن قبرستان در کوهپایه و حاشیه و یا رو به صحرا بودن آن (مثل روستای خانیک) نیز می تواند از جمله عوامل افزایش دهنده ترس و هراس مردم از این مکان باشد. در گذشته وقتی کسی ادعای شجاعت و نترس بودن می کرد، رفقا برای محک زدن ادعایش به او می گفتند اگر جرات داری ساعت 12 شب تا وسط قبرستان برو و فلان چیز را در آنجا قرار بده و برگرد. حرکت در تاریکی شب آن هم یکه و تنها، صدای باد و حرکت شاخ و برگ درختان، وجود حرکت ها و جنبیدن های دلهره آور اشیاء،....
پرواز ناگهانی یک پرنده از بین درختان سیاه، شنیده شدن فریادهای دسته جمعی سگ ها و شغال ها از نزدیک یا دور، داشتن پیش زمینه توام با ترس از قبرستان و اینکه در دل شب و در تاریکی مطلق ممکن است خطراتی در کمین فرد باشد، نوعی ترس و وحشت عمومی در بین مردم و بخصوص بچه های کم سن و سال و حتی جوانان روستا حاکم کرده بود و کمتر کسی پیدا می شد که دست به چنین اقدامی بزند.
اگر این کار را می کرد، بعد از اینکه می آمد، همگی بصورت دسته جمعی که باز هم با ترس و دلهره همراه بود به آنجا می رفتند تا ببینند آیا واقعا او آن شی را به وسط قبرستان برده است یا نه. رفتن به مرده شورخانه که اتاقی بسیار تاریک بود و وحشت عمومی خاصی نسبت به آن وجود داشت، نهایت شجاعت و بی باکی فرد را نشان می داد. برخی از جوانان برای اینکه نشان دهند از این هم شجاع ترند به داخل این اتاقک رفته و در تابوت می خوابیدند که شاید یک یا دو نفر از بچه ها چنین شهامتی داشتند.
در این اتاقک به دلیل اینکه کمتر مورد استفاده قرار می گرفت، معمولا پرندگانی مثل گنجشک و از همه بیشتر سوسلنگ (Suseleng)یا همان دم جنبانک لانه کرده و تخم گذاری می کردند. اگر کسی ادعا می کرد که در این اتاقک یک لانه سوسلنگ یا پرنده دیگر وجود دارد و مکان دقیق و موقعیت آنرا می گفت، شجاعت او مثال زدنی بود. نگاه عمومی که نسبت به این اتاقک وجود داشت به گونه ای بود که حتی روزها وقتی دانش آموزها از مدرسه پایین که اکنون تعطیل و رها شده است بازمی گشتند، به نزدیکی آن که می رسیدند، دسته جمعی و با اضطراب خاصی که در همه وجود داشت از آنجا دوان دوان دور می شدند. اگر در این حین لنگ کفش دانش آموزی از پایش بیرون می آمد، بدون اینکه برای برداشتن آن برگردد، به فرار خود ادامه می داد و از آنجا دور می شد. دهها متر جلوتر همه می ایستادند تا بچه ها دوباره جمع شوند.
در گذشته غسالخانه روستا بسیار فعال بود و بوی مرگ همیشه از آن استشمام می شد. فقط دو یا سه مرد داخل می شدند که معمولا شهید کربلایی محمد رهبر کار شستشوی اموات را انجام می داد. بچه ها در این هنگام حق ورود نداشتند، یعنی اینکه می ترسیدند چون بزرگترها به آنها می گفتند اگر داخل بیایید، شب خواب بد می بینید و... همه اینها دست به دست هم می داد تا تصویری ترسناک از این اتاقک در ذهن بچه ها نقش بندد، اتاقکی که حتی خیلی ها داخلش را هم ندیده بودند. پدرها و پدربزرگ های ما که از کنار این پنداشت ها و گفته ها کاملا بی تفاوت رد می شدند، از کنار خود این پدیده های به اصطلاح ترس آور نیز بدون هیچ واهمه ای در هر وقت از شب رد می شدند و به آب و زراعت خود می پرداختند.
با آمدن برق در سال 1363 و روشن شدن محیط روستا و بخصوص محدوده قبور بوسیله تیرچراغ برق ها و همچنین دفن شهدا یکی پس از دیگری در جوار قبور متوفیان، رفته رفته احساس ترس و دلهره از این مکان جای خود را به نوعی حس تقارب و نزدیکی داد. امروز به برکت حضور شهدا و درخشش گلزار این ابرمردان روستا و منتخبین الهی در شب، بودن در کنار مقابر بخصوص شب ها به یک پدیده عادی تبدیل شده است. در روزهای پایانی سال گذشته به همت جناب آقای حاج مهدی دانشمند دو تیر چراغ برق بزرگ برای تنویر و روشن کردن محیط بهشت صدرا در دو طرف آن برافراشته شد که با روشن شدن آن از اوایل غروب تا صبح، دیگر شب و روز با هم تفاوتی ندارند و بازماندگان هر وقت دلشان برای رفتگانشان تنگ می شود به ملاقات آنها می روند. این رفت و آمدها بویژه در شب که همه آنها از سنگر دیده بانی حجت الاسلام رضوانی رصد می شوند به حدی افزایش یافته که به اعتقاد ایشان نوعی مرده پرستی رواج یافته و آموزه های دینی نیز چنین رفتاری را شایسته نمی دانند.
بابت خرید و نصب دو تیر چراغ برق مبلغ 9 میلیون تومان و بابت خرید 12 پروژکتور (نورافکن) بعلاوه فعالیت های جانبی که وجود داشته است مبلغ 6 میلیون تومان هزینه شده که مجموع آنها 15 میلیون تومان می باشد. آقای حاج مهدی دانشمند انگیزه خود از این کار را "عشق به مادر" و شادی ارواح همه خفتگان در خاک عنوان کرده اند. در حال حاضر برق مصرفی این پروژکتورها از کنتور بهشت صدرا تامین می شود و قرار شده ایشان مبلغ دو میلیون و هفتصد هزار تومان دیگر نیز بابت خرید یک دستگاه کنتور سه فاز پرداخت نمایند.